نه اینکه نخندم....

نه اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم تمام خطوط

این خنده های خواب الود با های های گریه های شبانه

از رخساره ی خسته و خیسم پاک میشوند



تاريخ : 2 خرداد 1392برچسب:, | 19:5 | نویسنده : |

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم

بس كه اين كوره راه ترس آور زندگی را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد...
خسته شدم بس كه تنها دويدم...


اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...
می خواهم با تو گريه كنم ...
خسته شدم بس كه...
تنها گريه كردم...

 

مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...


خسته شدم بس كه تنها ايستادم.



تاريخ : پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, | 12:47 | نویسنده : morteza |
 
 
دلم گرفته همسفر هوای گریه دارم
 

دلم گرفت ای هم نفس

پرم شکست تو این قفس

 

دوباره دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم گرفته


دوباره آسمان اين دل ابری شده


دوباره اين چشمهای خســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته بارانی شده

 

در گوشه ای تنهای تنها و خسته از این دنیا


میمونم همیشه

 

 

 چشــــــــــــــــــــــــم به راهــــــــــــــــــــــــــت

 

حسرت یه لحظه دیدنت برام شده  یه عادت



تاريخ : پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, | 12:44 | نویسنده : morteza |
  • قالب وبلاگ
  • قالب پرشین بلاگ